حس خستگی و بیهودگی بودن کارها اذیتم می کنه 

انگار 

انگار بود و نبودم فرقی نداره 

مگه تو محل کار 




خانم حراست امروز بعد دیدن حضوریم تلفنی زنگ زده که یکیو معرفی کنه 

گفت یکیو پیدا کنی و اینا 

گفتم اونقدر موارد داغون بهم معرفی کردن که آدم روش نمیشه بگه 

گفتم منم گفتم قصد ازدواج ندارم 

گفت یه کیس خوبه 

گفتم خوب؟ 

گفت استاد دانشگاهه فوق لیسانسه مجرده 

میخواستم بپرسم با ازدواج من مشکل نداره که یهو گفت فقط دیالیز میشه 

هفته ای دو بار 

:| 

گفتم آها یعنی قراره باز بیام خونه مریض داری کنم 


دو ارباب رجوع اومد  تونستم خداحافظی کنم 

نمیخوام ازدواج کنم آقا


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها